به دیار دیاری (*سوختیوک*)خوش امایتون

به وبلاگ روستای(صید کریم)بخش طرهان خوش امدید. جدید ترین اخبار کوهدشت و طرهان در*سوختیوک*

به دیار دیاری (*سوختیوک*)خوش امایتون

به وبلاگ روستای(صید کریم)بخش طرهان خوش امدید. جدید ترین اخبار کوهدشت و طرهان در*سوختیوک*

به دیار دیاری (*سوختیوک*)خوش امایتون

*سوختیوک *نام دره ای بسیار زیبا در بخش طرهان روستای(صیدکریم)در دل کوه نسار در فاصله۴۵کیلومتری شهر کوهدشت میباشد*

کلمات کلیدی

عموهای فیتیله ای

تاسیس سایت سوختیوک

دختر ایتالیایی خواهان ازدواج با احمدی نژاد

پست اینستاگرامی پرستو صالحی درباره عموهای فیتیله‌ای

فروش کلیه برای شیر خشک

تنبیه روسیه به ترکیه

تفاوت طرز نشستن پوتین در مقابل رهبری با دیگران

ممنوعیت تردد خودروهای سنگین

یادواره شهدای بسیج جامعه پزشکی شهرستان کوهدشت

پوتین یکی از قدیمی‌ترین قرآن‌های خطی را به رهبر انقلاب تقدیم کرد

جملات زیبای رهبر در مورد بسیج

جلسه ستاد اربعین شهرستان کوهدشت برگزار شد

اینترنت رایگان همراه اول برای اربعین

هشدار هوا شناسی لرستان

گریه پدر سوری مقابل فرزندش

ثبت‌نام 16 هزار و 500 لرستانی برای پیاده‌روی اربعین

طالب نعمت‌پور از کشتی خداحافظی کرد

بازدید ملکشاهی از مناطق سیل زده بخش کوهنانی و زیر تنگ

حمله تروریستی به فرانسه

هواپیمای شخصی تتلو

دل نوشتهای پروز پرستویی

برای

پرایدرکورد فروش دردنیاراشکست

نینجاهای داعش

یکمین سالگرد مرتضی پاشایی

پشت صحنه فیتیلع

عذر خواهی عموهای فیتیله ای

پاسخ روحانه به کشف حجاب

پایان ممنوع التصویری بازیگر زن معروف

دستگیری ۹۹نفز در ۱۵روز گذشته در کوهدشت

بایگانی

شعری برای آدرینا

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ب.ظ

*سوختیوک*

آدرینا – که من «رینا» صدایش می کنم – اسطوره ی این شعر است. فرزند خانواده ای که دسته جمعی در سیل کوهدشت غرق در خانه شدند.


«به روزی بارانی، بارانی

نگفته بودیم ببار… اما می بارید… می بارید …»


آیلان خانگی


با گریه دارم می نویسم باز

باران گرفته کوهدشتم را

باران به این بارانی و خوبی

پر درد کرده سرگذشتم را


«رینا» هوای خانه ام ابری ست

فصل خیال انگیز خوبی نیست

این را خودم هم خوب می دانم

امسال هم پاییز خوبی نیست


باران نیا گنجشک خوابیده

باران نیا اوضاع داغون است

باران خطر در باغ بی برگی ست

باران انارستان دلش خون است


ای خوش به حال شهر غواصان

همراه خود سیلاب کُش دارند

ای خوش به حال بچه ماهی ها

در سینه ی خود آبشش دارند


با هر قُلُپ صد بار می میرد

هی میخورد افسوس را با آب

با دست های ناز بی جانش

هی میزند سیلی به این سیلاب


این شهر من! این رنج بی پایان!

هر روز زخم تازه ای دارد

دیگر به اینجامان رسید این سیل

بی صاحبی اندازه ای دارد


برنامه ای مبذول فرمایید

یک ذره مردان خدا باشید

نسل بزرگان را در آوردید

قدری به فکر بچه ها باشید


دنیا! ببین این سمت دنیا را

تا بشنوی فریاد «رینا» را

با هر قُلُپ صد بار می گوید:

«از روی من بردار دریا را»


عمریست سرخط خبرهاییم

آمارمان آه و فغان دارد

با یک حساب ساده می بینی

هر کوچه ای صد «آیلان» دارد


مرگ کبوتر را تصور کن

وقتی که باران سخت می بارد

حالات «رینا» را تجسم کن

وقتی نفس را دوست می دارد


پیش خدایی در امان هستی

لعنت به هر چه منصب و پول است

دردت به جان سوگوار من

دردت به جان هر که مسئول است


باران عزیزم! این چه کاری بود؟

این خانه را دریای غم کردی

در روز روشن با شبیخونت

یک خانوار از شهر کم کردی


باران کمی دیر آمدی عشقم

آتش بلوط پیر را آزرد

باران بسی تند آمدی جانم

سیل آمد و «رینا»ی ما را برد..


 شاعر:

مرتضی-خدایگان

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی